گناهم چه بود
نوشته شده توسط : حامد

امروز دیدمت اما از عشق درون قلبم لحظه ای دم نزدم . چشمانم خواهان دیدنت

 

بودند اما افسوس چشمانم دیگر نوری نداشت . لبانم می خواستند اسمت را فریاد

بزنند اما افسوس به جرم عاشقی مهر خاموشی بر لبانم زده بودند . دیگر از دریای

چشمانم اشکی سرازیر نمی شود ، دیر زمانی است کبوتر دیدگانم از صحن چشمانم

به سوی ابدیت پر کشیده اند . اینک دیگر نه اشکی دارم و نه نوری در چشمانم که

ارزانی وجودت کنم ، پس چشم دلم را پذیرا باش . 

 

به تقاص چه گناهي بايد اينجوري بسوزم واسه ي يه اشتباهي چه اومد به حال و

روزم مگه من چه كرده بودم كه چنين شكسته قلبم اه از اين خيال چشمات كه منو

گرفته از من رسم اين دوره زمونه شده عاشق كشي اما بيچاره عاشق خسته كه شده

تارك دنيا حالا باز حرفاي مردم ميشينه توي خيالم كي ميشه دل بسوزوني تو براي

حال زارم هميشه تو رو تو خوابها توي رويا ها مي بينم براي يه لحظه ي ناب تو ي

آغوشت مي شينم ولي اين فقط يه خوابه منم و يه دل خسته به خدا كه چشم به راهتم

پشت اين دراي بسته





:: بازدید از این مطلب : 458
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: